طبق نظریه "نهادینگی"، سازمانها فقط در صورتی که به نهاد تبدیل شوند میتوانند به بقای خود ادامه دهند. اما سازمان وقتی نهاد میشود که مانند دیگر نهادهای جاافتاده اجتماعی رفتار کند. فرایند گذر یک مجموعه انسانی از سازمان به نهاد، پویه "غوطه ور شدن در ارزشهایی فراتر از ملزومات فنی کار" است. این نظریه به عنوان دومین نظریه منسجم مورد استفاده در مباحث مربوط به سازمان و مدیریت پس از نظریه بوروکراسی در نیمه اول قرن حاضر به وسیله فیلیپ سلزنیک در آمریکا مطرح شد. هر چند این نظریه - به خصوص به دلیل بهرهگیری از توجیههای کارکردگرایانه- از هنگام تولد مورد انتقاد بوده، به وسیله برخی از محققان دیگر شاخ و برگ و بسط یافته است. متأسفانه اهمیت این مقوله باعث نشده است صاحبنظران و صاحب قلمان کشور ما به آن بپردازند. مقاله حاضر برای پر کردن این خلا نوشته میشود. هر چند محققان متأخر به جنبهها و جلوههای جدیدتر این نظریه پرداختهاند، این مقاله با مروری انتقادی بر دیدگاههای واضع نخستین این نظریه هدف خود را دنبال میکند و پیجویی موضوع را با نگرش به دیدگاههای دیگر برجستگان این مضمون، به سایر علاقمندان این مباحث میسپارد.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution 4.0 International License قابل بازنشر است. |