تمرکززدایی یکی از اقدامات مؤثر بر توسعه کشورها محسوب میشود. چون الگوی سازماندهی نامتراکم استانهای جمهوری اسلامی ایران، کشور را با مشکلاتی گوناگون روبهرو نموده است، پژوهش پیشِرو بهدنبال ایجاد چهارچوب نظری برای حرکت به سمت سازماندهی نامتمرکز است. بهمنظور انجام پژوهش از روش کیفی نظریهپردازی دادهبنیاد استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش شامل خبرگانی است که بهعنوان استاندار سابقه فعالیت داشتهاند و در حوزه مدیریت دولتی دارای دانش کافی هستند. طی مصاحبه با شانزده خبره که تا زمان دستیابی به اشباع نظری به انجام رسید، این نتیجه بهدست آمد که اگرچه عواملی مانند قومگرایی و موزائیکی بودن کشور، تمایل مقامات برای حفظ قدرت و توسعه نامتوازن استانها از سرعت تمرکززدایی در کشور میکاهد، ولی اگر نخبگان بتوانند با تأثیر بر شهروندان باعث نهادینه شدن مردمسالاری در استانها شوند و با تأثیر بر رهبران سیاسی، هویت قانونی استانهای خودگردان را به شکلی مطلوب تعریف نمایند، میتوان امیدوار بود که بنا به شرایط مطلوب قومی، مذهبی و اقتصادی منطقه، خودگردان شدن استانها منجر به افزایش نشاط عمومی، پایداری درآمد، تقویت شراکتگرایی، بهبود شرایط اقتصادی، قانونگرایی و کارایی در ارائه خدمات گردد که این کنشها، سرانجام باعث تقویت حاکمیت در کشور خواهد شد.
بازنشر اطلاعات | |
![]() |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution 4.0 International License قابل بازنشر است. |