در دنیای پیچیده سازمانی، شناخت عوامل و عناصر مشخص و روشن سازمان و چارهاندیشی برای آن کار زیاد دشواری نیست. آنچه برای سازمان مشکلآفرین است عوامل نامرئی است. اگر مدیران و دستاندرکاران برای چارهاندیشی به سراغ گلوگاههای مشخص و روشن سازمان بروند، نتیجهای به دست نمیآید. بارها میشنویم همه چیز رو به راه و سر جای خود است: مواد اولیه به اندازه کافی هست، تکنولوژی هم خوب است، و قطعات یدکی و . .. مرتب و منظم تدارک شدهاند، اما کار مطابق برنامههای تعیین شده پیش نمیرود. در چنین مواقعی باید از خود بپرسیم: آیا ترکیب عوامل ذکر شده خوب است یا نه، آیا افراد مشکلاتی ندارند؟ آیا روابط در سازمان متعادل است؟ آیا تکنولوژی با انسانها خوب ترکیب شده است؟ آنگاه چون پاسخها را دریافتیم، چارهاندیشی کنیم. در سازمان همه چیز را میتوان تحت قاعده و قانون یکنواخت و مکانیکی درآورد، زیرا انسان با نیروی خلاقیتی که دارد بر همه عوامل سازمانی اثر میگذارد؛ به عبارتی، انسان قلب سازمان است. پس باید به اندازه اهمیت قلب بدان توجه شود. در دنیای صنعتی ترکیب انسان با تکنولوژی و تنظیم روابط صنعتی یکی از مسائل عمده و مهم به شمار میرود. این پدیده صنعتی جایگاه مناسب خود را در مدیریت و سازمانها پیدان نکرده است و چنان که باید و شاید به آن توجه نشده است. این بیتوجهی ریشه در فرهنگ و رفتار صنعتی دارد، چرا که تکنولوژی، وارداتی است و زمان و تلاش زیادی لازم است تا نرمافزارهای اجتماعی آن درونی شوند. در هر حال اهمیت روابط صنعتی در کار و تولید روشن نشده است.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution 4.0 International License قابل بازنشر است. |