ایجاد، نهادینه شدن و رشد مستمر سازمانهای بشری ارتباط نزدیکی با نیازهای انسانی و شیوههای برآورده کردن آنها دارد. سازمان مجموعهای پیچیده و متشکل از عناصری همچون نیروی انسانی، ساختار، تکنولوژی، سرمایه و اطلاعات، است و نیاز دارد تا از شیوههای تفکر و رویکردهای عملی کارآمد و پویا بهرهمند شود. در دنیای امروزکه بدون شک مملو از پیچیدگیها، ابهامها، نایقینیها و موقعیتهای مملو از کشمکش، رقابتها و تعارضهاست، نقش مدیریت اثربخش و کارآمد تبلور بیشتری مییابد. وضع خط مشیها و راهبردهای سازمانی در این شرایط میتواند بالقوه پیامدهایی را در صحنه نبرد منافع و هدفهای کنشگران مختلف سازمانی در این شرایط میتواند بالقوه پیامدهایی را در صحنه نبرد منافع و هدفهای کنشگران مختلف سازمانی از خود برجای گذارد و ترکیب ائتلاف جریانهای قدرت و نفوذ را در عرصههای درونی و برونی سازمان دستخوش تحولاتی عمیق کند. این راهبردها بر نگرش و رویکردهای اجرایی مدیران تأثیر زیادی خواهد داشت به طوری که ممکن است مدیران سیاسی را سیاستزده و مدیران غیرسیاسی و نامتمایل به رفتارهای سیاسی را به سمت و سوی سیاسی شدن سوق دهد.
به عبارتی، چنین به نظر میرسد که میزان سیاسی بودن مدیران در سطوح مختلف مدیریت در سازمانهای اداری با شیوههای مواجهه آنان با شرایط بالقوه و بالفعل ناظر بر تعارضها، رابطه معناداری داشته باشد. بررسی این مطلب در عصر حاضر که درباره عدم انفکاک ویژگیهای سیاسی از ماهیت سازمانهای اجتماعی به نوعی اجماع نظری وجود دارد، میتواند در تصمیم سازیها و تصمیمگیریها مؤثر باشد. لذا در این مقاله بررسی رابطه بین میزان تمایل مدیران به رفتارهای سیاسی و شیوههای مواجهه آنان با تعارضهای سازمانی موردنظر است.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution 4.0 International License قابل بازنشر است. |